به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، آیت الله محسن اراکی در دومین جلسه درس خارج فقه تقریب که با حضور اساتید و طلاب در پژوهشگاه مطالعات تقریبی برگزار شد، اظهارداشت: در همه مفاسدی که در جوامع بشری اتفاق می افتد منشأ اولیه آن اختلاف است، و لذا حسن وحدت در بین عقلاء یک امر مسلم و مورد توافق است که همگان به الاتحاد حسن و الاختلاف قبیح توجه دارند.
مشروح سخنان آیت الله اراکی به شرح ذیل می باشد؛
در جلسه پیش عرض شد که اصل اول از اصول کلی فقه تقریب اصل وجوب وحدت امت حول محور طاعة الرسول است. اینکه صرف وحدت امت را مطرح نکردیم سرّش این بود که اصل وحدت امتِ بدون تضمین یک وحدت تخیلی و افتراضی است. اما اگر وحدت با تضمین همراه باشد آن وقت است که قابل تحقق است و وحدت عملی است. در قرآن کریم هم بر این نوع وحدت تأکید شده؛ یعنی وحدت حول طاعة الرسول و گفتیم که طاعة الرسول خود تضمین این وحدت است.
در مباحث گذشته اشاره کردیم که چند مرحله از وحدت وجود دارد؛ یک وحدت حقیقی داریم که منجر به اتحاد حقیقی میشود که در نتیجه آن جمعی به وجود می آید که همه آثار حقیقی وحدت بر آن بار میشود؛ تا آنجایی که در روایت است شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: گاهی صبح میکنم در حالیکه احساس میکنم غمی بر دلم نشسته است که نمی دانم منشأ آن چیست؟! که حضرت در جواب فرمودند حتماً مؤمنی در جایی در دنیا دچار رنجی شده و آن رنج به تو منتقل شده و تو آن را به صورت غم احساس کردی. این اثر وحدت حقیقی و واقعی است که آنچه بر یک روح از ارواح منضمه به این وحدت حقیقی عارض شود بر دیگری سرایت میکند چه بخواهد و چه نخواهد. و شاید بیان پیامبر اکرم اشاره به همین امر است که فرمودند به این مضمون که: «المؤمنون کالجسد الواحد، اذا اشتکی منه عضوٌ تداعت له سائر الاعضاء بالسهر و الحمی». این وحدت حقیقیه واقعیه همان وحدتی است که با شرط ایمان حاصل میشود و این یک مرحله از وحدت است.
مرحله دیگر از وحدت، وحدت در شهروندی است؛ یعنی هنگامی که جامعه ای شکل میگیرد و این جامعه از حاکمیت واحدی برخوردار است، افرادی که زیر چتر این حاکمیت واحد قرار میگیرند شهروند این شهر میشوند، و خواه نا خواه ملتزم به قوانین این شهر خواهند بود و از آن سو خودِ حاکمیت هم متعهد است که وظایف حاکمیتی خود را نسبت به آنها اعمال کند.
بر اساس آیات متعدده قرآن کریم ولایت و نصرت وظیفه حاکم نسبت به محکومان است: «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (120:بقرة)
ولایت همان برآوردن و رفع نیازهای جمعی و اجتماعی قوم و اجتماع است که وظیفه اول هر حاکمی نسبت به محکوم است و وظیفه دوم او این است که در برابر خطرها از محکومان حمایت کند. ولایت به معنی برطرف کردن نیازها و نصرت هم به معنی حمایت در قبال خطرها از شؤون حاکم است و هر حاکمی این دو وظیفه را بر عهده دارد. و این دو کار را خداوند نسبت به بندگان خود انجام میدهد، و اینکه در آیه کریمه آمده است که «و کانت حقاً علینا نصر المؤمنین» از همین باب است و به این دلیل است که خداوند ولی مؤمنین است، و بر مبنای همین ولایت «یخرجهم من الظلمات إلی النور»، چون ولی آنهاست و نقص و کاستی آنها را بر طرف میکند و رفع نیازهای آنها میکند.
پس کسانیکه داخل در حاکمیت اسلام شوند و بپذیرند قوانین حاکم بر جامعه اسلامی را و در جامعه اسلامی زندگی کنند و در عمل مخالفت نکنند، و لو اینکه ایمان هم نداشته باشند، حاکمیت اسلامی از آنها حمایت می کند و نیازهای جمعی آن ها را نیز تأمین می کند. این هم نوع دوم وحدت است که شامل حتی منافقین هم میشود، چون منافق هم اگر در جامعه اسلامی زندگی کند به هر حال از امتیاز این جامعه اسلامی برخوردار خواهد شد. حاکمیت اسلامی از اودرمقابل دشمن دفاع میکند. کفار اهل ذمه را نیز به همین منوال در بر میگیرد؛ کفار با ذمه یعنی عهد و قرارداد در چتر حمایتی حکومت اسلامی قرار می گیرند و منافقین با ابراز شهادتین.
در روایت است که حضرت امیر دیدند که شخصی دارد گدایی میکند و فرمودند: ما هذا؟ حتی نفرمودند من هذا؟ بلکه فرمودند این چه پدیده ایست، در حکومت ما گدایی یعنی چه؟! گفتند که« إنه نصرانيٌ». حضرت چنین فرمودند: اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ. وقتی قوت داشت بکارش گرفتید الان که از کار افتاده او را رها کردید، از بیت المال به او بدهید، چون تحت الحمایة کشور ماست و ما باید او را تأمین کنیم.
این هم یک نوع وحدت است که وحدت درون اجتماعی جامعه است.
نوع سوم وحدت، وحدت بر اساس منافع مشترک است. یعنی به عنوان مثال ممکن است ما طی قراردادی با کشوری که مسلمان هم نیستند یا با جمع غیر مسلمانی وارد قراردادی شویم بر اساس منافع مشترک، متفق و متحد شویم. مثلاً متفق شویم که اگر کسی به ما حمله کند آنها از ما دفاع کنند و اگر کسی به آنها حمله کرد ما از آنها دفاع کنیم. یا مثلاً کارگران ما را آنها بکار بگیرند و بالعکس و اینها طبق قراردادی با آنها منقعد میشود، و از آنها به معاهَد تعبیر میکنیم.
پس نوع سوم وحدت، وحدتی است که در چارچوب تعاهدی با کشور دیگری می بندیم که مبنای این عهد و پیمان گاهی نصرت در برابر دشمن، و گاهی امور دیگر می تواند باشد. این نوع عهد بر مبنای توافقاتی است که بین دولت اسلامی و دولتی غیر اسلامی منعقد میگردد.
اما وحدتی که اثر اخروی بر آن بار میشود همان وحدت نوع اول است، که منشأ اشتراک در سرنوشت واحد خواهد شد، و این وحدت همان گونه که اشاره کردیم متوقف بر ایمان است آن هم ایمانی که ما از آن به ایمان ثانی تعبیر میکنیم.
ما تا اینجا مبنایمان تمسک به آیات و روایات برای اثبات وجوب وحدت بود، و عمدتاً بر اساس مشربهایی که اثبات حکم شرعی را به واسطه حکم عقل قبول نداشتند بحث کردیم، و آن ادله برایشان کفایت میکند.
اما آنهایی که حکم عقل برای اثبات حکم شرعی را نافذ می دانند؛ در اصول بحث کرده ایم که مراد از حکم عقل، حکم عقل مسلم و قطعی است و یکی از امارات حکم عقل مسلمِ قطعی اتفاق العقلاء است. گفتیم که اینکه بعضی از حکما و اصولیین مثل محقق اصفهانی که گفته اند مراد از حکم عقل اتفاق العقلاء و امثال این هاست، به نظر می رسد که مرادشان این نیست که عقل حکم به حسن و قبح نمیکند مطلقا، یا اینکه عقل ادراک حسن و قبح نمیکند، بلکه ظاهراً مراد این است که آنچه می تواند کاشف از این ادراک عقلی باشد، اتفاق العقلاء است. چون ما از کجا می توانیم بفهمیم که آن حکمی که ما از عقل استخراج میکنیم حکم عقل محض است؟ عقل مجرد از تأثیرات عادات و باورهای اجتماعی. آنچه می تواند کاشف از این حکم عقلی محض باشد اتفاق العقلاء است. یعنی اگر دیدیم که عقلاءِ اولین وآخرین، در همه ازمنه و امکنه به یک حکم پایبند هستند معلوم میشود که منشأ آن حکم، آن عنصر مشترک بین اینهاست که آن همان عقل است.
یکی از چیزهایی که اتفق علیه العقلاء در جمیع ازمنه و امکنه این است که وحدت بین هر مجموعه امری نیکو و حسن است و اینکه اختلاف مضر و قبیح است. این اجماع عقلاء بر حسن وحدت بطوری است که اگر کسی خلاف آن بگوید عقلاء او را محکوم می کنند. همه مفاسدی که در جوامع بشری اتفاق می افتد منشأ اولیه آن اختلاف است، و لذا حسن وحدت در بین عقلاء یک امر مسلم و مورد توافق است که الاتحاد حسن و الاختلاف قبیح.
انتهای پیام 313/17